علی آبچوری

گوشه‌ای از مراسم عروسی

علی آبچوری :
من از ده، دوازده سالگی دنبال این ساز رفتم. یک برادر داشتم که آن‌زمان قوشمه می‌زد، من هم قوشمه درست کردم و زدم، به غیر از این هم هیچ استادی نداشتم، چون علاقه داشتم و استعدادش را هم داشتم، خودم همین‌طور یاد گرفتم. من و حسین بَه بی در بجنورد بیش از پنجاه سال با هم بودیم، به عروسی‌ها می‌رفتیم به جشنواره‌ها می‌رفتیم، همیشه با هم بودیم. خیلی با هم خوب بودیم، هرجا که می‌رفتیم برادر هم مثل ما نبود، ما از دو برادر هم به هم نزدیکتر بودیم. روی حرف هم حرف نمی‌زدیم هرچه او می‌گفت من می‌گفتم چشم، هرچه من می‌گفتم او می‌گفت چشم، از حرف هم اصلآ دلگیر نمی‌شدیم. الآن از کار افتاده شدم، قرار بود برای بیمه ده‌سال هرماه پول بیمه را واریز کنیم، ده سال را کردند دوازده سال، دوازده سال را کردند پانزده سال، سیزده سال است که پول برای بیمه واریز می‌کنم. چند سال است که دیگر نمی‌توانم کار کنم به‌خاطر کهولت سن دیگر نمی‌توانم به مراسم بروم و درآمدی هم ندارم چون زیر پوشش اداره ارشاد هستم جشنواره‌ها را باید حتمآ بروم. هیچ نفع مالی هم برای ما ندارد جشنواره ها.

بخش‌هایی از گفتگوی شادروان علی آبچوری پس از فوت مرحوم حسین بَه بی

آثار مرتبط

عروسی پدر و مادر من‌این دو عزیز نواخته اند. بجنورد. ۱۳۵۰.‌بعدها در عروسی خاله ها و دخترخاله هام نیز آمدند و آنجا از نزدیک دیدمشان. حیف که قدرشان به موقع دیده نشد.‌

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*
*

آواها و نواهای منتخب …