خانگل مصرزاده
“چهار ماهه بودم که پدرم مُرد. نمیدانم کجا بدنیا آمدم. یتیم و صغیر بودم. غریبهها بزرگم کردن. نه پدر داشتم نه مادر. خالههایم بزرگم میکردن. من فقط کار کردم. همیشه کار کردم. جشن حاجی نوروز که میآمد من و دوستم باهم میخواندیم. حاجی نوروز مارا صدا میزد و به ما دو تومن دستمزد میداد. ما دو تومن را در روسری و چارقد خودمان قایم میکردیم. ما خیلی فقیر بودیم ولی روزگارمان غم نبود.”
هنوز موهام سیخه و اشک توی چشمام. ولی نمیریزه، نمیدونم چرا.
دلم برات تنگ شده خاله جان من پسر صفدر مصرزاده هستم
سلام
من آلبوم بانو خانگُل را گرفتم
اما
بعد از گذشت چند روز برایم ایمیل نشده است
لطفاً پیگیری بفرمایید
سلام سحر جان!
ممنون از خریدت. آلبوم مجدداً به ایمیلی که هنگام خرید ثبت کردی ارسال شد 🙂
بسیار زیبا و شنیدنی بود. سپاس
عالیه عالیه
معنی این ترانه رو هم میشه بگذارید
سپاس
سلام خسته نباشید..ببخشید معنی یا لیریک این شعر خانم خانگل رو دارید؟؟؟
دلم برات تنگ شده خاله جان
بسیار زیبا بود واقعا قابل توصیف نیست?❤
با عرض سلام خسته نباشید خدمت همه دستندرکارانی ک فرهنگ وموسیقی کرامانجی رو ب سبک های مختلف اجرار میکنند و این اصالت رو پایدار نگهداشته اند از صمیم قلب ارزوی موفقیت میکنم.