محمدرضا اسحاقی گرجی :
من موسیقی شاد را رد نمیکنم به شرطی که به اصل لطمه نزند و حرمت کلام را نگه دارد. دوسال پیش، از یکی از رسانههای معروف خارجی به من زنگ زدند که با من مصاحبه کنند. گفتند میتوانی «شه نیسان ره بار بزنم» (نیسان خودم را بار بزنم) را بخوانی؟ گفتم خانم محترم این موسیقی مبتذل و کوچه بازاری ماست و من هزارسال دیگر این کار را نمیکنم اما در عوضش چیز دیگری را میخوانم و یک قطعه دیگر خواندم. گفت: حاج آقا اینجا اشک همه را درآوردی. بله. موسیقی باید اشک آدم را دربیاورد، چه اشک شوق و چه اشک غم. موسیقی که عمیق باشد یک شوق ماندگار در انسان به وجود میآورد.
مادرم منظومهای میخواند به نام طاعون. گویا صدسال پیش طاعون آمده بود و این منظومههای مویه ساخته شده بودند. وقتی مادرم میخواند، اوایل در جریان نبودم اما کمکم و بعدتر متوجه شده بودم که این منظومه چه گنجینه گرانقدری است. یا توتونزاریها و ترانههایی مربوط به دوران بیگاریهای رضاشاه که همگی در زندگی مردم جاری بود و نقش هنرمندان موسیقی آن زمان در آنها مشهود است.